- خشک و ترد
جافٌّ ومقرمشٌ
معنی خشک و ترد - جستجوی لغت در جدول جو
- خشک و ترد
Crisp
- خشک و ترد
croustillant
- خشک و ترد
খাস্তা
- خشک و ترد
کرکراہٹ
- خشک و ترد
gevrek
- خشک و ترد
crocky
- خشک و ترد
crujiente
- خشک و ترد
knusprig
- خشک و ترد
хрусткий
- خشک و ترد
chrupiący
- خشک و ترد
脆的
- خشک و ترد
crocante
- خشک و ترد
croccante
- خشک و ترد
krokant
- خشک و ترد
хрустящий
- خشک و ترد
กรอบ
- خشک و ترد
renyah
- خشک و ترد
कुरकुरा
- خشک و ترد
פריך
- خشک و ترد
パリッとした
- خشک و ترد
바삭바삭한
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خُ کُ تَ)
لغت نامه دهخدا
نیک و بد. (شرفنامۀ منیری). دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر:
همتم از سر گیهان خورد آب
ننگ خشک و تر گیهان چه کنم.
خاقانی (از آنندراج).
، وسائل. زادراه:
ایمن بنشیند ز بیم رفتن
تا بر سفرش خشک و تر نباشد.
ناصرخسرو.
، ماحضری. (شرفنامۀ منیری) : انواع خوردنیها.
نه بسیارخواریم چون گاو و خر
نه لب نیز بربسته ازخشک و تر.
نظامی (اقبالنامه ص 230).
، آب و خاک:
ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو
همتم از سر گیهان خورد آب
ننگ خشک و تر گیهان چه کنم.
خاقانی (از آنندراج).
، وسائل. زادراه:
ایمن بنشیند ز بیم رفتن
تا بر سفرش خشک و تر نباشد.
ناصرخسرو.
، ماحضری. (شرفنامۀ منیری) : انواع خوردنیها.
نه بسیارخواریم چون گاو و خر
نه لب نیز بربسته ازخشک و تر.
نظامی (اقبالنامه ص 230).
، آب و خاک:
ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو
